وقتی من کوچک بودم،اسباب بازی های زیادی داشتم.مدت ها با آن ها راحت بازی می کردم و هیچ کس با من کاری نداشت.بعضی وقت ها هم دیگران برای من اسباب بازی می آوردند و تشویقم می کردند تا با آن ها بازی کنم.
اما حالا که کمی بزرگ تر شده ام ،حتی اجازه ندارم به اسباب بازی هایم نگاه کنم و به طرفشان بروم.هنوز به آن ها نگاه نکرده ام که همه می گویند:((چیه؟بچه شدی؟نی نی کوچولو شدی آدم گنده؟و.......
وقتی من کوچک بودم،همیشه برنامه کودک را نگاه می کردم.هروقت هم یادم می رفت،همه به من یادآوری می کردند و یادم می انداختند که کارتون ها را نگاه کنم.
اما حالا که کمی بزرگ تر شده ام ،حتی اجازه ندارم برنامه های مخصوص خودم را نگاه کنم و هنوز تلوزیون را روشن نکرده ام که همه اعتراض می کنند و داد می کشند)): مگه تو کار و زندگی نداری که از صبح تا شب جلوی تلوزیوین می نشینی و برنامه های آن را نگاه می کنی؟و..........
وقتی من کوچک بودم..............