سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در جستجوی حقیقت


ساعت 2:3 عصر شنبه 88/1/22

 

وقتی من کوچک بودم،اسباب بازی های زیادی داشتم.مدت ها با آن ها راحت بازی می کردم و هیچ کس با من کاری نداشت.بعضی وقت ها هم دیگران برای من اسباب بازی می آوردند و تشویقم می کردند تا با آن ها بازی کنم.

 

اما حالا که کمی بزرگ تر شده ام ،حتی اجازه ندارم به اسباب بازی هایم نگاه کنم و به طرفشان بروم.هنوز به آن ها نگاه نکرده ام که همه می گویند:((چیه؟بچه شدی؟نی نی کوچولو شدی آدم گنده؟و.......

 

وقتی من کوچک بودم،همیشه برنامه کودک را نگاه می کردم.هروقت هم یادم می رفت،همه به من یادآوری می کردند و یادم می انداختند که کارتون ها را نگاه کنم.

 

اما حالا که کمی بزرگ تر شده ام ،حتی اجازه ندارم برنامه های مخصوص خودم را نگاه کنم و هنوز تلوزیون را روشن نکرده ام که همه اعتراض می کنند و داد می کشند)): مگه تو کار و زندگی نداری که از صبح تا شب جلوی تلوزیوین می نشینی و برنامه های آن را نگاه می کنی؟و..........

 

 

 

وقتی من کوچک بودم..............


¤ نویسنده: روز ابری

نوشته های دیگران ( )

ساعت 1:51 عصر شنبه 88/1/22

زندگی............

زندگی رسم خوشایندی است

که یک مرغ مهاجر دارد

زندگی گل به توان ابدیت

زندگب ضرب زمین در ضربان دل ماست

زندگی هندسه ساده و یکسان نفس هاست

هرکجا هستم،باشم

آسمان مال من است

پنجره،فکر،هوا،عشق،زمین مال من است

 


¤ نویسنده: روز ابری

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
5
:: بازدید دیروز ::
3
:: کل بازدیدها ::
24762

:: درباره من ::

در جستجوی حقیقت


:: لینک به وبلاگ ::

در جستجوی حقیقت

:: آرشیو ::

فروردین 1388

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

نور
خط سوم
زندگی
● باد صبا ●
نیار یعنی آرزو
پرواز تا خدا
دلخسته

:: لوگوی دوستان من::





:: خبرنامه وبلاگ ::